سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرگاه خداوند متعال بنده ای را دوست بدارد، مویه گری از اندوه را در قلبش قرار می دهد ؛ زیرا خداوند، هرقلب اندوهگین را دوست دارد [.رسول خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :1
بازدید دیروز :3
کل بازدید :199481
تعداد کل یاداشته ها : 34
103/2/12
5:18 ع
احمدی نژاد
چگونه است که ایشان چنین به اقتضاء عمل می کنند و هر گاه که «تهدید» کار را پیش می برد آن را بر می گزینند و چند صباح بعد فغان از مظلومیت دولت سر می دهند؟ مگر این شما نبودید که جلوی رسیدگی به پرونده های مفتوح را گرفته اید و در نهان و عیان عنوان می کنید که این اقدامات سیاسی و به قصد زمین زدن دولت است. پس چگونه می توان در فضایی صرفا قضایی به این پرونده ها رسیدگی کرد؟ جالب این است که ایشان هم خواستار رسیدگی اند هم می خواهند مبادا خال عیبی بر جمال دلنواز یارانشان رصد شود!
گویا قرار است هر از چندگاهی رئیس دولت آیین ریاست فرو گذارد و بسان یک «فعال سیاسی» هل من مبارز  طلبد و از یمین و یسار همه را  به شلاق اتهام بنوازد و آخرالامر  حکم به مظلومیت خویش دهد! در این میان اما پرسش این است که چرا گاه و بیگاه باید از ایشان سخنانی را بشنویم که با هیچ منطق اسلامی ای سازگار نیست و چرا ایشان مصر است که اینچنین انحرافی عیان را امر مطلوب جلوه دهد ؟

از یاد نبرده ایم که ایشان چند ماه پیش سخنی غریب بر زبان راندند و حکم دادند که «کابینه خط قرمز است». با این حال در سخنان اخیر گفته اند که اگر اتهاماتی که علیه نزدیکان ایشان مطرح است ثابت شود  کنار می روند! این دو سخن متفاوت چگونه قابل جمع است؟

چگونه است که ایشان چنین به اقتضاء عمل می کنند و هر گاه که «تهدید» کار را پیش می برد آن را بر می گزینند و  چند صباح بعد فغان از مظلومیت دولت سر می دهند؟ مگر این شما نبودید که جلوی رسیدگی به پرونده های مفتوح را گرفته اید و در نهان و عیان عنوان می کنید که این اقدامات سیاسی و به قصد زمین زدن دولت است. پس چگونه می توان در فضایی صرفا قضایی به این پرونده ها رسیدگی کرد؟ جالب این است که ایشان هم خواستار رسیدگی اند هم می خواهند مبادا خال عیبی بر جمال دلنواز یارانشان  رصد شود!

ایشان در سخنان اخیر خود -که به گونه ای طنز آلود توسط نهاد ریاست جمهوری تکذیب شد- همه را نواخته اند و در باب همه سخن گفته اند و باز از حربه قدیمی افشاگری بهره برده اند . بنابراین اصلی ترین پاسخ به ایشان این است که  آیا مایل اند به همین طریق که ایشان سخن می گویند و همین مسیر ی که ایشان در آن طی طریق می کنند با ایشان تعامل شود یا خیر؟ اگر پاسخ مثبت است و ایشان مسیر خود را صواب می دانند پس دیگر چه جای شکایت و گله گذاری است؟  دیگر آنکه این چه اسرار مگویی است که ایشان مرتب در باب آن سخن می گویند و از بالا رفتن قیمت «سوراخ موش» در صورت بیان آن سخن می گویند؟

بهتر نیست با فراغ بال سخنان خود را یکبار برای همیشه مطرح کنند تا عیار آن سنجیده شود؟بدیهی است که  معاون اول و رییس دفتر ایشان که همراه دوستانشان در دولت های پیشین بر سرکار بوده اند و ارجح ترین گزینه هایی محسوب می شوند که ممکن است  این هشدارها – اگر  قرار بر بیان واقعیت باشد- بر ایشان مصداق یابد و الا در میان اصولگرایان «شیرهایی» هستند که کارنامه اعمالشان تاکنون جز حق طلبی و ساده زیستی و مدیریت عالمانه نبوده است .بنابراین مشخص است که سوراخ موش در این باب برای چه کسانی به کارمی آید!

این شیران روز و پارسایان شب سالیان درازی  است با آنهایی که رییس جمهور  امروز آنها را با افشاگری می ترساند مرزبندی های قاطعی دارند و در نقد آنان استوار بوده اند و به دلیل بازتولید همان روشها در دولت ایشان ردای نقد دولت های نهم و دهم را بر تن کردند.  چه آنکه به چشم سر دیدند رییس دولت سخن از مستضعفین می گوید، اما وزیر میلیاردری که هزار شک و شبهه در باب ثروتش وجود دارد انتخاب می کند، سخن از ارزشها می گوید اما به لیبرالیسم فرهنگی خوش آمد می گوید، از مبارزه با فساد و افشای نام مفسدین سخن می گوید اما...

به هر روی، هرگز گمان بر این نمی رفت که اصولگرایان در چنین مخصمه ای صعب گرفتار آیند . ما امروز با کسی مواجهیم که «اسماً» به ما از همه نزدیک تر است و «رسماً» از همه دورتر . رسم این روزهای آقای احمدی نژاد را با هیچ وصله و پینه ای نمی توان به مرام اصولگرایان پیوند زد . مشخص است که ایشان راه دیگری را انتخاب کرده اند و در انتخاب این راه مصر اند . ما نیز در « اصولگرایی» خود مصریم و بر آن پای می فشاریم .

در این میان اختلاف ما با ایشان اندکی  متفاوت تر از اختلاف «برخی دیگر» با وی است .  اختلاف ما با آقای احمدی نژاد بر سر «اصول عقیدتی » است نه بر سر «قدرت سیاسی»  . بنابراین جنگ قدرت به «اهل» آن واگذار می کنیم و از آقای احمدی نژاد «سوال» می کنیم: برادر!  به کجا چنین شتابان...